Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «صدای ایران»
2024-04-29@00:24:19 GMT

قاتل شهید کیوانلو به اعدام محکوم شد

تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۲۳۰۶۰

به گزارش صدای ایران از همشهری آنلاین، صبح یکشنبه ۱۳ شهریور امسال گزارش سرقت از خانه‌ای در محدوده خیابان نامجو به پلیس اعلام شد. مرد جوانی که با پلیس تماس گرفته بود گفت: دقایقی پیش پیامکی از خواهرم دریافت کردم که نوشته بود دزدی به خانه‌اش رفته و او را داخل اتاق حبس کرده و در حال سرقت از خانه است.

پس از این گزارش مأموران کلانتری ۱۰۶ نامجو به محل که ساختمانی ۶ طبقه بود اعزام شدند اما یکی از مأموران به نام استوار امیر کیوانلو در راه‌پله‌ها با سارق ۲۱ساله به نام محسن روبه‌رو شد و زمانی که قصد داشت او را دستگیر کند سارق با چاقو ضربه‌ای به سینه استوار کیوانلو زد و او را به شهادت رساند با این حال متهم قبل از فرار از سوی پلیس دستگیر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



محسن پس از دستگیری گفت: چند سالی است که هروئین و شیشه مصرف می‌کنم و در حوالی میدان شوش کارتن‌خواب هستم.  برای تأمین پول موادم ناچار به سرقت هستم. روز حادثه هم هروئین مصرف کرده بودم و برای سرقت به آن خانه رفتم و فکر می‌کردم کسی در خانه نیست اما وقتی متوجه شدم دختر جوانی در خانه است مجبور شدم با تهدید چاقو دست و پایش را ببندم.  بعد از آن یک ساعتی خانه را گشتم و توانستم مقداری طلا، ۲ تلفن همراه، کنسول ‌بازی و چند وسیله دیگر را پیدا و جمع کنم.

وقتی خواستم از خانه خارج شوم در راه‌پله‌ها با یک مأمور پلیس مواجه شدم و از ترسم با چاقویی که در جیبم بود ضربه‌ای به قفسه سینه‌اش زدم تا بتوانم فرار کنم اما جلوی در ساختمان گیر افتادم.
باور کنید من قصدم کشتن مأمور پلیس نبود و فقط می‌خواستم به هر قیمتی که شده از آنجا فرار کنم.

با توجه به اهمیت پرونده رسیدگی فوری و خارج از نوبت به آن در دستور کار دادستانی تهران قرار گرفت و در کمتر از ۳ روز کیفرخواست قاتل شهید کیوانلو با صدور قرار مجرمیت صادر و برای رسیدگی به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

صدور حکم
در ابتدای جلسه اولیای دم برای قاتل فرزندشان درخواست قصاص کردند. سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: آن روز به خاطر مصرف مواد مخدر در حالت طبیعی نبودم و از ترس به مأمور پلیس چاقو زدم.


من شرمنده اولیای دم هستم و آماده‌ام تا قصاص شوم.

پس از اظهارات متهم و وکیل او قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک‌ موجود در پرونده سارق را به قصاص محکوم کردند.


منبع: صدای ایران

کلیدواژه: قاتل شهید کیوانلو محکوم به اعدام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۲۳۰۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه عبرت آموز یک دزد!

روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.

او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها  وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی  استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.

آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک  هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .

چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید  این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.

حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم  و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .

چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد  اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.

چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.

در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه  های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .

بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .

دیگر خبرها

  • مداخله جویی کاخ سفید درباره خواننده رپ ایرانی
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • پایان زندگی مخفیانه بوکسور قاتل در پاسداران
  • بخشش عجیب‌ در خوزستان؛ مقتول، قاتلش را بخشید
  • عجیب‌ترین بخشش در خوزستان؛ مقتول، قاتلش را بخشید
  • وقتی مقتول دستور بخشش قاتلش را داد!
  • عجیب‌ترین بخشش در خوزستان: مقتول دستور بخشش قاتلش را داد
  • جنایت کارگر قهوه خانه بعد از اخراج!
  • کینه مرگبار کارگر قهوه خانه | کارگر جوان اخراج شد و وقتی فهمید فرد دیگری جای او استخدام شده ....
  • فرار نافرجام از زندان + فیلم